آرینآرین، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی ما آرین

نقاشی نمودن آرین جون با رایانه

  آرین جونم پای ثابت تبلت و رایانه... پسر قشنگم یه چند ماهی میشه که خیلی علاقه منده که با رایانه نقاشی کنه و اوایل فقط چند تا خط روی صفحه پینت میکشید ولی حالا میتونه مربع و مستطیل هم با اشکال هندسی کنار صفحه بکشه و خوشحالم که از استعدادهاش در هر زمینه ای که مربوط به تبلت و رایانه و زبان انگلیسی میشه به نحو احسن استفاده میکنه. و به بازیهای تبلت خودش هم دیگه اتکا نمیکنه و هر جا دوست و آشنا میبینه علاقمنده که بازیهای موبایل و تبلت و ..... را هم یه جستجو کنه شاید یه بازی جدید پیدا کنه که خودش نداشته باشه و هم براش جذاب و جالب باشه ... ((البته تاکید میکنم که شاید اون بازی را نداشته باشه....)) ...
30 بهمن 1392

عید سعید قربان مبارک...

عید سعید قربان بر همه مبارک یک روز قبل از عید قربان در مهد کودک آرین جون مراسمی بمناسبت عید برگزار شده بود و آرین جون و همه بچه های مهد به کمک خانوم مربی با مقواهای رنگی بعنوان کاردستی داخل یک گل آفتابگردان یک ب ب یی درست کرده بودند که پشماش از پنبه بود ویه پاپیون صورتی هم پایین گلوی ب ب یی بود و پایین صفحه مورد نظر نوشته شده بود:((عید قربان مبارک)). عکس ب ب یی خیلی قشنگ و بامزه بود و هر وقت نگاهش میکنم خندم میگیره....  ...
30 بهمن 1392

ولنتاین مبارک...

  همسر عزیزم و پسر قشنگم  ولنتاین مبارک... آآآآآآآآآآآآآخ خودمونيم عجب ولنتاين پر خرجي بود امسال براي من..... براي آقااااااااااا يه سوييشرت کاموايي خريدم فلان قدررررررررر و براي آقا زاده که نفسه مامانشه ( آرين جونم ) يه کت و شلوار اسپرت خريدم نگو و نپرس ماشالاه جيگرم از هميشه خوردني تر شده عشق مامان.............عاشقتم ولنتاينتون مبارک..... ...
30 بهمن 1392

برف بازي در منطقه کردان

  برف بازی     برف بازی    برف بازی     برف بازی     برف بازی    برف بازی بعداز ظهر جمعه بود و هوا هم مناسب براي برف بازي. بهمين دليل تصميم گرفتم آرين جون  را ببرم يه جايي که از دو روز قبل قولشو داده بودم که حسابي برف بازي کنيم خلاصه سه تايي رفتيم کردان و چه برف بازي کرديم .اينقدر خوش گذشت و مزه داد که با آرين روي برفها دراز کشيديم و کلي عکس گرفتيم و سپس براي خريد خشکبار به برغان رفتيم و آخر وقت هم آرين جون را به شهربازي يادمان برديم در آنجا هم سه تايي با وسايل ها بازي کرديم.....جاتون خالي.... ...
30 بهمن 1392

کریسمس 2014

     یک هفته  به کریسمس مانده بود. که آرین جون به کمک کاکائو های بابانوئل تونست از تواناییهای خودش استفاده کنه و دیگه خودش لباسهاشو در بیاره و بپوشه. قضیه بابانوئل این بود که هر روزی که آرین جون کارهاشو خودش انجام میداد دوتا کاکائوی خوشمزه روی لباسهاش میگذاشتم و وقتی از مهد یا آموزشگاه  زبان به خانه میومد و داخل اتاقش میرفت لباسهاشو عوض کنه با خوشحالی صدام میزد مامان جون باز هم بابانوئل برام کاکائو آورده آخ جووووووووون.تا اینکه روز کریسمس فرا رسید و بهش گفتم آرین جونم امشب کریسمسه و بابا نوئل برات یه هدیه قشنگتر میاره. بخاطر اینکه تو این یک هفته یاد گرفتی کارهاتو خودت انجام بدی و همین هم شد...... از اونروز ت...
30 بهمن 1392

تولد 31 سالگی مامان مرضی ...

  چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس.... امروز تولدمه و پسر کلمون هم به مهد رفته و من و بابايي از فرصت استفاده کرديم و به يه گردش دونفره سمت آتيشگاه رفتيم .هوا ابري و بسیار دل انگیزه. به اتفاق هم چاي و ميوه صرف کرديم و همسر عزيزم با صداي قشنگش با آهنگي که در کافي شاپ گذاشته بودن همصدايي ميکرد و مسخره بازي در مياورد و خيلي خوش گذشت به هردوتامون هرچند بدون آرين صفايي نداشت........ و شب برای خرید هدیه تولدم سه تایی مهستان رفتیم و یه میز شطرنج و تخته البته با یه دسته گل زیبا از طرف همسرم که سورپرایزم کرد دریافت نمودم.چند روز بعد هم دوستامون بهمراه مادراشون به منزلم...
30 بهمن 1392
1